صفحه 1 : فرهنگی صفحه 2 : خبر همدان صفحه 3 : شهرستان صفحه 4 : خبر همدان صفحه 5 : ایران و جهان صفحه 6 : ورزش صفحه 7 : اندیشه صفحه 8 : فرهنگی

۱۹
اردیبهشت
۱۴۰۳

شماره
۵۶۰۹

امروز: ۱۹ (اردیبهشت) ۱۴۰۳ ◀ ◀ Wednesday 2024 (May) 08

عناوین صفحه

  • اعلام آمادگی استاندار همدان برای صحت‌سنجی احیای واحدهای تولیدی
  • حضور معاون برنامه‌ریزی شهردار همدان در دوشنبه‌های پاسخ‌گویی سامانه 137
  • به همت شهرداری همدان و در نیمه نخست امسال پارک دوستدار کودک همدان بهره‌برداری می‌شود
  • عیادت شهردار همدان از کودکان بستری در بیمارستان اکباتان
  • بازدید خبرنگاران همدان از کارخانه‌های شیشه و خوراک‌آفرین
  • جریمه به‌کارگیری اتباع غیرمجاز 1.2میلیون تومان در روز شد
  • تداوم هدایت آب‌های سطحی و رفع آب‌گرفتگی جاده‌ها
  • برگزاری مسابقات ورزش شهروندی امسال با نام "شهروند قهرمان"
  • پژوهشگران ایرانی موفق به تولید ماده اولیه داروها شدند
  • ملایر مهیای برگزاری تمام الکترونیک انتخابات مجلس در دور دوم
  • جمع‌آوری سگ‌های ولگرد مدیریت متمرکز می‌خواهد
  • فراخوان تولیدات نمایشی "شب‌های الوند" در همدان اعلام شد
  • انتقاد فرماندار رزن از استخدام‌ غیربومی‌ها در جهاد کشاورزی
  • پارالمپیک؛ تحقق رؤیای تاریخی گلبالیست‌های همدانی
  • توسعه بخش کشاورزی همدان در دولت سیزدهم
  • گردشگری عشایری ظرفیت مغفول همدان
  • محمدجواد آسمان از شاعران جوان کشورمان با دو غزل به هتک حرمت به حریم پیامبر نور و رحمت(ص) واکنش نشان داد.

    محمدجواد آسمان از شاعران جوان کشورمان با دو غزل به هتک حرمت به حریم پیامبر نور و رحمت(ص) واکنش نشان داد که در ادامه می‌خوانید:

    چشمانِ تَر از هتکِ حریمت نگران‌اند

    آسوده‌تر از پیش، «حقیقت‌نگران»اند

    با سنگ زدن، حرمتِ این آینه نشکست

    آنان که شکستند در این‌جا، دگران‌اند

    بگذار به خورشید زند کوردلی سنگ

    آه از دو سه دیوانه که کوته‌نظران‌اند

    فردا تو درخشان‌تر از امروزی و اینان ـ

    فردای قیامت، همه‌تن، شعله‌وران‌اند

    بر دامنِ دریا ننشستَه‌ست غباری

    این آب‌گِل‌آلودکُنان، بی‌خبران‌اند

    دریایی و در سینه تو دُرجِ فضائل

    لب‌تشنه‌ حُسنِ تو کران تا به کران‌اند

    ذکرِ صلواتِ تو، بهارِ لبِ مستان

    گُل‌ها به نسیمِ نفَست جامه‌دران‌اند

    فردا به امیدِ تو سر از گور بَرآرم

    دل‌بسته‌ خورشید، سحَرخیزتران‌اند

     

    نِی نیستم و این‌همه در سینه شکایت

    کو مَحرمِ رازی که کنم از تو حکایت؟

    دنیای غریبی‌ست؛ غریبی تو چو خورشید

    مردُم همه گُم‌گشته، تو خورشیدِ هدایت

    این سیزدَه آیینه، همه نورِ تو هستند

    انگیزه‌ «لولاکـ»ـی و آغازِ بدایت

    روزی که برانگیخته شد عالَم و آدم،

    دادارِ جهان، داد به دستِ تو ولایت

    پُر اوج‌ترین موج شدی در یَمِ خلقت

    پیغمبری، از رفعتِ تو یافت نهایت

    آن دانش و فضلی که تو را بود، که را بود؟

    خود، معجزه بودیّ و تو را آن‌همه آیت

    تو، اُسوه‌ اخلاقِ نکو بودی و، در خَلق ـ

    حُسنِ تو فزون بود و کمالِ تو به‌غایت

    گر این‌همه خوبی تو، به‌جز کوردلی چیست ـ

    نقصی که به انکارگران کرده سرایت...



    ارسال ديدگاه

    نام:
    پست الکترونیکی:
    کد امنیتی:
    ديدگاه: